جدول جو
جدول جو

معنی حبه السمنه - جستجوی لغت در جدول جو

حبه السمنه
(حَبْ بَ تُسْ سِ نَ)
حب السمنه. حب ّالحنکلا. نقل خواجه
لغت نامه دهخدا
حبه السمنه
خواجه چر از گیاهان حب السمنه
تصویری از حبه السمنه
تصویر حبه السمنه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَبْ بُسْ سِ نَ)
نقل خواجه. حبهالسمنه. حب الحنکلاء. قسم صغیر حب ّالزلم. حبی است سیاه رنگ از نخود کوچکتر و خراسانیان آنرا نقل خواجه خوانند. پوست وی بغایت سیاه بود و مغز وی سفید. و طبیعت وی گرم و تر بود در اول و گویند در دویم. و منفعت وی آنست که فربهی آورد و منی زیاده کند و باه را زیاده برانگیزد و مقدار ده درم از آن را چون بکوبند و در آب بمالند و صافی کنند و با قدری آرد و قند و روغن بادام شیرین یا کنجد بپزند و بیاشامند بدن لاغر فربه کند، چون سبب لاغری از سردی و خشکی بود. و وی دیر از معده بگذرد و مضر بود به شش و مصلح وی قند بود و بدل آن نیم وزن آن مغز پسته و نیم وزن آن کنجد و گویند بدل آن حب محلب است. (اختیارات بدیعی). دانه ایست بقدر فلفلی مستدیر و سیاه لون و ملساءو مغزش سفید و شیرین و نبات او به قدر ذرعی و شیردار. و برگش سفید اغبر. در دوم گرم و در اول تر و کثیرالغذاء و مبهی و مسمن و یک وقیۀ او با ماءالعسل مسهل ضعیف بلغم و صفراء و ربع رطل از آب برگ او مسهلی قوی. و قدر شربتش تا ده درم و بدلش پسته و کنجد است بالمناصفه. و بطی ءالنزول و ثقیل و مصلحش سکنجبین و عسل. و صاحب برهان در ذیل کلمه نقل خواجه گوید: دانه ای باشد سیاه رنگ و مدور از نخود کوچکتر. پوست آن بسیار سیاه و مغز آن بغایت سفید می باشد. گرم و تر است. تن را فربه کند و قوه باه دهد و بعربی حب السمنه و حب الحنکلا خوانند با حاء بی نقطه. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حب السمنه
تصویر حب السمنه
نقل خواجه
فرهنگ لغت هوشیار